شخصیت شناسی (روانشناسی شخصیت)
شخصیت چیست؟
واژه «شخصیت» از کلمه لاتین persona گرفته شده و به نقاب نمایشی اشاره دارد که توسط اجراکنندگان برای ایفای نقش یا پنهان کردن هویت آنها استفاده میشود. شخصیت، الگوهای منحصربهفردی از افکار، احساسات و رفتارهایی است که فرد را از دیگران متمایز میکند. این الگوها از ترکیب عواملی مانند ژنتیک، محیط زندگی و تجربیات فرد تشکیل شده و در طول زندگی نسبتا ثابت میماند.
این شخصیت منحصر به فرد شماست که شما را به شخصی تبدیل میکند که در حال حاضر هستید و بر همه جوانب زندگیتان از روابط اجتماعی گرفته تا روشی که زندگی میکنید، تاثیر میگذارد. روانشناسان در تلاش هستند تا درک کنند که شخصیت چگونه رشد میکند و چگونه بر نحوه تفکر و رفتار ما تاثیر میگذارد.
حوزه شخصیت شناسی روانشناسی درصدد درک شخصیت و چگونگی تفاوت آن در افراد و همچنین چگونگی شباهت افراد از نظر شخصیت است. روانشناسان همچنین اختلالات شخصیتی را که میتوانند در زندگی روزمره فرد تداخل ایجاد کنند، ارزیابی و درمان میکنند.
نظریههای روانشناسی شخصیت یا شخصیت شناسی
چند تئوری مختلف برای تعیین جنبههای مختلف شخصیت وجود دارد. برخی از تئوریها بر توضیح چگونگی رشد شخصیت تمرکز دارند، در حالی که برخی دیگر به درک تفاوتهای فردی در شخصیت میپردازند. تئوریهایی که ویژگیهای شخصیتی را بررسی میکنند، بر این باور هستند که شخصیت از تعدادی خصوصیات و ویژگیهای مختلف تشکیل شده است.
۱. نظریههای شخصیت که روی درک تفاوتهای فردی تمرکز دارند
بر همین اساس، تئوریهای مختلفی ارائه شده است تا دقیقا مشخص شود که کدام ویژگیها باید بهعنوان مولفههای اصلی شخصیت شناخته شوند و تعداد ویژگیهای شخصیتی چقدر است. روانشناس گوردون آلپورت (Gordon Allport) از نخستین کسانی بود که شخصیت را از نظر ویژگیهای فردی توصیف کرد.
طبق دیدگاه گوردون انواع مختلفی از صفات در افراد وجود دارد؛ اما تمام آنها را میتوان به ۲ دسته صفات مشترک و صفات اصلی تقسیم کرد. صفات مشترک در بسیاری از افراد یک فرهنگ خاص مشترک هستند و صفات اصلی آنهایی هستند که شخصیت یک فرد را تشکیل میدهند و آنچنان غالباند که شخص در درجه اول به خاطر آن خصوصیات شناختهمی شود.
برای مثال، مادر ترزا به دلیل کارهای خیرخواهانهاش چنان مشهور بود که نام او تبدیل به مترادف خدمت به افراد نیازمند شد.
در حالی که گوردون معتقد بود تقریبا ۴۰۰۰ صفت فردی وجود دارد، روانشناس ریموند کتل (Raymond Cattell) عنوان کرد که فقط ۱۶ صفت شخصیتی داریم. بعدها، روانشناس هانس آیزنک (Hans Eysenck) صفات شخصیتی را به برونگرایی، روانرنجوری و روانپریشی تقلیل داد.
امروزه نظریه پنج عاملی شخصیت (Five-Factor Model or FFM)، محبوبترین نظریه شخصیت است. این نظریه بیان میکند که شخصیت از پنج بعد شخصیتی گسترده شامل برونگرایی، تطابقپذیری، وظیفهشناسی، روانرنجوری و گشودگی نسبت به پذیرش تجربه ساخته شده است. این صفات بهعنوان یک طیف گسترده مشخص شده و شخصیت هر فرد در جایی از آن طیف قرار میگیرد.
برای مثال، ممکن است شخصی برای صفات گشودگی و روانرنجوری در وسط طیف قرار بگیرد؛ اما برای صفات برونگرایی، وظیفهشناسی و تطابقپذیری در بالای طیف قرار داشته باشد.
۲. نظریههایی که روی چگونگی رشد شخصیت تمرکز دارند
همانطور که اشاره شد، برخی از تئوریها به بررسی چگونگی رشد و تغییر شخصیت در طول زندگی میپردازند. نظریه فروید (Freud) در مورد رشد روانی-جنسی، یکی از شناختهشدهترین و بحثبرانگیزترین تئوریهای شخصیت شناسی است.
طبق گفته فروید، کودکان از طریق یک سری مراحل رشدی شخصیت بزرگ میشوند. در هر مرحله، انرژی وابسته به نیروی جنسی (نیرویی که همه رفتارهای انسان را به تکاپو در میآورد) روی نواحی جنسی متمرکز میشود. موفقیت در تکمیل هر مرحله منجر به انتقال به مرحله بعدی رشد میشود؛ اما عدم موفقیت در هر مرحله خاص ممکن است بر شخصیت فرد در بزرگسالی تاثیر بگذارد.
روانشناس دیگری به نام اریک اریکسون (Erik Erikson) مجموعهای از هشت مرحله روانی-اجتماعی را توصیف میکند که افراد در طول زندگی از آن عبور میکنند و هر مرحله نقش مهمی در رشد شخصیت و مهارتهای روانشناختی فرد ایفا میکند. در طی هر مرحله، فرد با یک بحران رشدی روبهرو میشود که نقطه عطفی در رشد است.
اریکسون بیشتر به این موضوع علاقهمند بود که تعاملات اجتماعی چگونه بر رشد شخصیت تاثیر میگذارند. موفقیت در تکمیل مراحل، منجر به رشد سالم شخصیت میشود. فروید معتقد بود که شخصیت در سنین بسیار پایین (تا پنج سالگی) شکل میگیرد و تثبیت میشود؛ اما اریکسون معتقد بود که شخصیت در طول زندگی همچنان رشد میکند.
دیدگاهتان را بنویسید